۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

روزه، لپتاپ، تخت خواب!


مدتها نبودم. بعد از مدتها میخوام بنویسم. مطلب زیاد بوده تو این مدت. منتها یه مشکل عمده وجود داره و اون اینه که من حال نوشتنشون رو نداشتم. اگه تو این مدت هم ننوشتم از تنبلی نبوده. البته از حال نوشتن نداشتن بوده!
امشب به قول محسن سازگارا گفتنی روی دو موضوع بحث میکنیم و البته یمقداری هم خزعبلات همیشگی هم در نهایت چاشنی میکنیم! یکی در مورد اندر فواید لپتاپ و دیگه هم در مورد تخت ساختن من.
اول دومی رو میگم چون مهمتره. یادش بخیر زمانی بود که تختی داشت پدر ساز به قد 170 که هیچ مدله با قد 178 من جور درنمیومد. یا سرم ازش میزد بیرون یا تهم!(منظور از ته همان قسمت انتهایی پا و به لسان فرنگیFoot میباشد!) که دیگه من اومده بودم وبه شیوه خودم درستش کرده بودم به اینصورت که یه میز تقریبا به ارتفاع تخت گذاشته بودم در منتها الیه بالاش! و یه پتو هم انداخته بودم طوری که قسمتی از میز و تخت رو همزمان پوشش میداد و وقتی بالش رو روی میز میگذاشتم میله بالای تخت تا خود صبح روی فقره اطلس از ستون فقراتم حکاکی نمیکرد! به این شیوه چند روزی گذران زندگی کردم. البته این روز کم هم از روزای خداوندی نداره!
برای اینقست باید اول یکمی پاورقی بیام. بابام میگه این چه کاریه که مردک میکنه توی ماه رمضون که ساعت کار رو کم میکنه؟ خب روزه هستی که باش. روزه میشی که از ساعت کارت کم بشه؟ نه جانم روزه که میگیری باید کاراری عادی روزانه ات رو هم انجام بدی.
حالا برگردیم سر قضیه خودمون. بعد از مدتها بیکاری یه آقایی یه سنگ و کلوخی چیزی خورده بود تو سرش که یه برش و یه بلوکر ازمون خواست. نمیدونم خاکش چی بوده. گویا از نوع مرغوبش بوده اینقدر به فکر ما افتاده! بلوکرش رو که آماده از قبل داشتیم و دادیم بهش. اما برسیم به برش. ایشون برشی میخواست که ما بهش میگیم برش بال دار یا پروانه ای. این دستگاه برش میتونه به طور همزمان چند بلوک رو برش کنه و طبعا سرعت برش بلوک به شکل بلوک سقفی و اینطور چیزا بالاتر میره و البته برای برش ورق کارایی لازم رو نداره. وارد جزئیات نشیم. از اونجایی که این آقا خیلی هول بودن خواستن یه هفته ای ما دستگاه رو بهشون تحویل بدیم! اونم دستگاهی که تازه میخواستیم دونه اولش رو بسازیم و تا اونموقع برشمون افقی بود و بالدار نساخته بودیم! لازمه اش چی بود؟ کار کردن بود از کله سحر تا موقعی که خورشید کوه میرفت! در واقع از بعد از سحری تا دقایقی قبل از افطار و مواردی بعد از افطار! یه بارش رو که اینقدر خسته بودم که رسیدم خونه افطار کرده نکرده رفتم گرفتم خوابیدم تا خود سحر. من با این شیوه نامه که برسم خونه کامپیوترم روشنه و نشستم و ولگردی تو نت و به عبارتی وبگردی، افتادم رو تخت و خر خر! دیگه تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل. یعنی بر عکس اون آقایی که قبلا ذکرش رفت ما توی ایام صیام کارمون رو دوبرابر کردیم تا چشش درآد!
حالا چرا اینا رو گفتم اصلا چه ربطی داره به تخت و لپتاپ؟ اتفاقا ربط داره اونم با چه شدتی! اوه. بیا و ببین! وقتی پروژه رو موفقیت آمیز تحویل دادیم، بابامون که دیده بودن دیگه جونمون داره از حلقمون میزنه بیرون بهم گفت برو یه تخت واسه خودت بساز و البته نقدا پول یه نت بوک رو هم گرفتم که در واقع هزینه هدیه معوقه! هدیه معافیت از خدمت بود!
حالا برسیم که این تخت به چه صورت ساخته شد. صبح رفتم کارگاه. رفتم پروفیلها رو بررسی کردم. دیدم که دو شاخه قوطی 20در30 و دوشاخه20 در 20 و مقداری هم قوطی 3 داریم. کافی بود! بعد اومدم به طراحی. همچین طراحیش کردم که نگو. که پسر عمه ام که اومد و طرحم رو دید گفت مگه میخوای واسه غول تخت بسازی با این ابعاد؟ در واقع به ابعاد 220طول در 90 عرض و 50 سانت ارتفاع. ارتفاع تاج بالا از کف 125. ارتفاع تاج پایین از کف 105. خلاصه هر طوری بود ساختمش با همون ابعاد. بعد موقع رنگش شد. اولش که رنگ گکرفته بودم عینهو خون بود رنگش. تخت رو که رنگ کردم مثل این بود که تخت سلاخیه! ولی خوب خوشبختانه بعد از خشک شدن آلبالویی خوشگلی شد.
اومدم خونه و قصه ها رو تعریف کردم که چی ساختم. که مامان یهو گر گرفت که لا شعور قبل از اینکه بری بسازی میرفتی تو خیابون تو خونه مردم نگاه میکردی ببینی چجوری میسازن. اینی که تو ساختی نه تشک براش گیر میاد نه روکش! برو یه 20 شانت از توش در بیار استاندارد بشه!
خلاصه فرداش که رفت سر کار دیدم هیچ جوره نمیشه ازش کم کرد. هم وقتش نبود و هم کلی دردسر داشت و هم اینکه هر جور کم میکردم درست نمیشد و زشت بود. گفتم باشه اشکال نداره. پتویی چیزی میندازم روی اون 20 سانتش که تشک نمیافته و بردمش خونه.
حالا بدبختی اصلی از خونه شروع شد. این سایزش جوری بود که به هزار مکافات با خواهرم بردمش تو هال و دیگه از اون نتونستم ببرمش جلوتر و برسونمش به اتاق خوابم! دیگه بابا اومد و دوباره با هزار مکافات و هزار بد بیراه شنیدن برشگردوندم تو حیاط. لازم به ذکر است که در مدت عبور و مرور از حد فاصل جاکفشی توی حال تا آخر راه‌پله‌های حیاط دستم زیر تاج بود و له شد تا گچا خراب نشه!
هیچی دیگه قرار شد فرداش فرز و دریل و پیچ و رنگ و مخلفات بیارم که تو خونه دو تا تاجش رو از دو طرفش جدا کنم و پیچیشون کنم تا بتونم تک تک ببرمشون تو اتاقم. و اینطوری شد که بالاخره شد و دو شبه که روش میخوابم. دیگه هر چی پاهام رو دراز میکنم به پایین تختم نمیرسه. تخت قبلیم رو تو حیاط گذاشتم. کسی میخواد بگه خیرات میکنمش! باشد که دعا گویمان باشد!
برسیم به لپ تاپ. لپاپ که نه. در واقع نت بوک(nEt book). نت بوک از لپتاپ کوچیکتر و جمع و جورتره و به همون نسبت ارزونتر. اما خوب چون کوچیکه دیگه دی ویدی رایتر و اینا رو جا نداره بذارن روش و باید جدا بخری. که اونم اشکالی نداره. در کل ارزش داره. خیلی بهتر از اینه که یه تلوزشون سی اینچ رو هی با خودت اینور و اونر ببریش! اما برسیم به فوایدش.
فایده اولش اینکه دیگه وقتی خواهرت به زور از پشت کامپیوتر همگاذنی توی هال بلند میشه میاد پشت سیستمت بشینه میتونی راحت بری کنار و جات رو بهش بدی و خودت کارت رو با نت بوک انجام بدی و کارات هم صد البته نمیمونه و بعدش لازم نیست بزنی تو سرت!
ویندوزت اریجیناله و هر بار که آپدیتش میکنی عذاب وجدان نمیگیری که داری دزدکی آپدیت میگیری. از طرفی این مایکروسافت ضد متن باز (Open source) هم هی این جنین چکش (genuine check)اش رو پتک نمیکنه تو سرت!
میزان کتابخوانی شما به شدت بالا میره. میتونی کتب الکترونیکی‌ات رو راحت بریزی روش بری با خیال راحت دو ساعت رو سنگ توالت بشینی و کار فرهنگی بکنی! البته سنگ توالت فرنگی. این زمینیهاش رو نمیشه. امتحان هم نکنید! خلاصه همه جا میشه خوند دیگه. رو تخت و به حال درازکی! تو حیاط و به حالت وایسیدنکی! روی مبل و به حالت نشستنکی! همه جوره باهاتون راه میاد. میتونید بگذارید روی میز عسلی کنارتون شب قبل از خواب و شروع کنید کتاب خوندن. خوابم که رفتید اگه ده دقیقه بهش دست نزنید خودش میره تو حالت هایبرنیت(hibernate). یعنی هر چیزی رو هر طوری که آخرین بار بوده سیو میکنه و خاموش میشه و دفعهبعد که روشنش میکنید از همونجا میاره.
وقتی داری خونه تکونی میکنی و کامپیوتر رومیزی(Desktop PC)ات رو مثل دل و جگر زلیخاش کردی میتونی اسپیکرت رو بهش وصل کنی و در حین کار از موزیک لذت ببری. تازه این موزیک کلی هم بهت انرژی میده.
حالا میخوام یکم خزعبل بگم:
1.      یه کتاب رو دارم جدیداً میخونم به اسم طنز وبلاگی. یکی از دوستان توی وبلاگ طنز متفاوت که لینکش توی پیونهای وبلاگ هست معرفیش کرده و لینکش رو برای دانلود گذاشته. کتاب از نوشته های خانم شادی صدر هست که مجوز ارشاد نگرفته. ولی در کل کتاب خوبی هست. دانلودش کنید.
2.      این کاریکاتور رو همین الان از خودم کشیدم:

3.      اینم عکس تختمه:


4.      پرینترم رو جوهر کردم. جوهرای رنگیش قاطی شدن همه چیز رو یکرنگ میزنه برام!
5.      هنوز پول نتبوک رو ندادم. ولی میدونم به زودی از حلقومم بیرون کشیده خواهد شد!
6.       چهار شنبه سوری در پیشه. کجا بریم آتیش بسوزونیم!
7.      دیگه ساعت 12:30شده. برم که خسته ام.
8.      خوش و خرم باشید و خدانگهدارتون باشه.
9.      تا بعد...

۱۳۸۸ اسفند ۲۱, جمعه

اتاق تکونی!

خونه تکونی اتاقم تموم شد. فقط حال نداشتم که:
پرده رو ببرم بشورمش*شیشه ها رو پاک کنم* کف رو طی بکشم* کمد لباسم رو بریزم بیرون و تمیز و مرتب کنم:دی
راستی تختم رو بردم تو.

۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

تخت خواب

تختی رو که ساخته بودم آوردم. بزرگه و از در تو نمیاد! فردا باید فرز و دریل و ما یتعلق به! رو بیارم تا بتونم به داخل اتاقم برسونمش!